طرح قول به امام زمان عج در لحظه ی تحویل سال
عصر انتظار
پایگاه اطلاع رسانی عصر انتظار ویژه یاران اخرالزمانی
شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: 12:49 :: نويسنده : گمنام

ای دوست عزیز كه در حال خواندن این مطلب هستی؛ حاضرید كه در سال جدید به امام عصرمان،‌ مهدی فاطمه(علیهماالسلام) قولی بدهیم؟
قولی که تا آخر عمر پایبند آن باشیم و با آن رضایت خدا ، امام زمان عج و خودمان را تضمین کنیم؟


ابوبصیر از اصحاب امام صادق(علیه‌السلام) تعریف می‌كند كه: همسایه‌ای داشتم كه از همكاران سلطان ظالم و ستمكار بود و ثروت زیادی از كنار این سلطان به دست آورده بود، و كنیزان و غلامانی داشت و هر شب مجلسی از عیّاشان تشكیل می‌داد و به لهو و لعب و عیش و طرب می‌گذرانید و چند كنیز آوازه‌خوان و مطرب داشت كه می‌خواندند و شراب می‌دادند و می‌خوردند. چون این فرد همسایه من بود همیشه صدای آن منكرات از خانه او به گوش ما می‌رسید و ما را ناراحت می‌كرد.

چندین بار به او گوشزد كردم كه صدای ساز و آوازت، موجب اذیت و آزار من و خانواده‌ام می‌شود؛ ولی متاسفانه توجه نمی‌كرد، و اصرار و تكرار من به جایی نمی‌رسید؛ تا یك روز گفت: من مردی مبتلایم و اسیر شیطان شده‌ام اما تو گرفتار شیطان و هوای نفس نیستی. اگر وضع مرا به صاحب خود آقا حضرت صادق(علیه‌السلام) بگویی شاید حضرت دعایی كرده و خداوند مرا از پیروی نفس نجات دهد.

ابوبصیر می‌گوید: سخن آن مرد بر دلم نشست. وقتی خدمت امام صادق(علیه‌السلام) رسیدم؛ داستان همسایه‌ام را به آن حضرت عرض كردم. حضرت فرمود: وقتی كه به كوفه برگشتی او به دیدن تو خواهد آمد، به او بگو جعفر بن محمد(علیهماالسلام) می‌گوید اگر كارهای زشت و ناپسندت را ترك كنی؛ من برایت بهشت را ضمانت می‌كنم.

وقتی به كوفه برگشتم مردم به دیدنم آمدند آن همسایه‌ام نیز با آنها بود، وقتی مهمان‌ها رفتند و اطاق خلوت شد؛ گفتم وضع تو را برای امام صادق(علیه‌السلام) شرح دادم حضرت فرمود: سلام مرا به او برسان و بگو آن اعمال زشتت را ترك كن تا من برایت بهشت را ضمانت كنم.

آن مرد تا این سخن را شنید گریه‌اش گرفت. گفت تو را به خدا آقا امام صادق(علیه‌السلام) این حرف را به تو زد. گفتم به خدا قسم حضرت اینگونه فرمودند. گفت: برای من همین بس است و از منزلم خارج شد.

پس از چند روز كه گذشت فردی را به دنبال من فرستاد، وقتی نزد او رفتم دیدم پشت در ایستاده و برهنه است گفت: هر چه مال داشتم در محلش صرف كردم و چیزی باقی نگذاشتم، برای این است كه بدون لباس مانده‌ام. من سریع به دوستان مراجعه نموده و مقداری لباس كه او را تامین كند تهیه كرده، و برایش آوردم.

بعد از چند روز پیغام داد مریض شده‌ام بیا تو را ببینم. در مدت بیماری‌اش مرتب از او خبر می‌گرفتم و با داروهایی به معالجه‌اش مشغول بودم. بالاخره یك روز به حال احتضار رسید. در كنار بسترش نشسته بودم و او در حال مرگ بود. در آن حال بیهوش شد؛ وقتی بهوش آمد در حالی كه لبخند می‌زد گفت:

ای ابابصیر صاحبت امام صادق(علیه‌السلام) به وعده خود وفا كرد، این را گفت و دیده از جهان بست.

در همان سال وقتی به حج رفتم در مدینه خدمت امام صادق(علیه‌السلام) رسیدم، در منزل اجازه ورود خواستم، همین كه وارد منزل شدم هنوز یك پایم در خارج منزل بود كه حضرت فرمود: ای ابابصیر دیدی ما به وعده خود نسبت به همسایه‌ات وفا كردیم؟!

برگرفته از بحارالانوار، ج 11


نظرات شما عزیزان:

soha
ساعت13:36---27 اسفند 1390
سلام آقا محسن....من از وبلاگ شما دیدن کردم...وب جالب و خیلی مفیدیه...پاسخ: قابل شما رو نداره هر چی هست لطف دوستان

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





اخبار روزانه وبلاگ

اگر شما عضو ویژه یاران اخر الزمانی نمی باشید همین حالا از فرم عضویت در خبرنامه در صفحه اصلی سایت اقدام نمایید با تشکر
لوگوي سايت
Generate your flash banner free online

لوگوي مسابقه
جشنواره وبلاگ نویسی بهار


خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید